به نام خدا..........
امسال مثل هر سال.........
..........روز تولدم را..........
.............در گوشه ای نشستم..........
....................کیک خیال یک سو............
.........................شمع امید رویش............
.............................یک فوت کوچک از من............
................................................. نابودیم مبارک..............
**********
امروز که روز تولدمه نمیدونم چی باید بگم....نمیدونم خوشحالم یا غمگین....
فقط یه چیز میتونم بگم اونم اینکه:
یک سال دیگه از روزهای عمرم کم شد.........
و
من نه تنها این گذشت زمان رو نفهمیدم بلکه همنیجوری با بی توجهی از کنارش رد شدم
و
حالا
منم
و
کیک خیالی
....
..
***********
پ.ن:شرمنده که زیاد شد.................................
پ.ن:شعر باران مال یکی از بچه های وبلاگ هستش که منم با اجازه اش گذاشتمش تو وبلاگم...،حالا اگرم تکراری بود شما....
پ.ن:ممنون که بهم سر میزنید و همیطور از کامنت هاتون....امیدوارم که از اومدن به اینجا پشیمون نشین...
پ.ن:در ضمن از تمامی دوستای گلم و همین طور مامان و بابا و شیرین عزیزم به خاطر دادن هدایای زیباشون و همین طور کسانی که یادشون بود تشکر می کنم و روی تکتکشونو می بوسم.
*********
موفق و پیروز باشید